●شناخت مختصری اززندگانی امام حسن(ع)

▪تولد و كودكی.

امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت .

وی نخستین پسری بود كه خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت كرد.

رسول اكرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش , او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت .

سپس برای او بار گوسفندی قربانی كرد, سرش را تراشید و هموزن موی سرش -كه یك درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد.

پیامبر (ص ) دستور داد تاسرش را عطر آگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سرنوزاد سنت شد.

این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت .

كنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها كنیه اوست .

لقب های او سبط, سید, زكی , مجتبی است كه از همه معروفتر مجتبی میباشد.

پیامبر اكرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها میفرمودكه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خودمیفرمود : شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند .

امام حسن هفت سال و خردهای زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) كه با رحلت حضرت فاطمه دوماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت , تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت , به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال كرد, و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت .

در این مدت , معاویه كه دشمن سرسخت علی (ع )و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و درآخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود, به عراق كه مقرخلافت امام حسن (ع ) بودلشكر كشید و جنگ آغاز كرد.

ما دراین باره كمی بعد تر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگواری به رسول اكرم (ص )بسیار مانند بود.

وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند:.

دارای رخساری سفید آمیخته به اندكی سرخی , چشمانی سیاه , گونهای هموار,محاسنی انبوه , گیسوانی مجعد و پر, گردنی سیمگون , اندامی متناسب , شانهیی عریض ,استخوانی درشت , میانی باریك , قدی میانه , نه چندان بلند و نه چندان كوتاه .

سیمایی نمكین و چهرهای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهرهها .

ابن سعد گفته است كه حسن و حسین به ریگ سیاه , خضاب میكردند .

▪كمالات انسانی.

امام حسن (ع ) در كمالات انسانی یادگار پدر و نمونه كامل جد بزرگوار خودبود.

تا پیغمبر (ص ) زنده بود, او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جای داشتند,گاهی آنان را بر دوش خود سوار میكرد و میبوسید و میبویید.

از پیغمبر اكرم (ص ) روایت كردهاند كه درباره امام حسن و امام حسین (ع )میفرمود: این دو فرزند من , امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( كنایه از این كه در هر حال امام و پیشوایند ).

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج كرد, پیاده , درحالی كه اسبها نجیب را با او یدك میكشیدند.

هرگاه از مرگ یاد میكرد میگریست و هر گاه از قبر یاد میكردمیگریست , هر گاه به یاد ایستادن به پای حساب میافتاد آن چنان نعره میزد كه بیهوش میشد و چون به یاد بهشت و دوزخ میافتاد, همچون مار گزیده به خود میپیچید.

از خدا طلب بهشت میكرد و به او از آتش جهنم پناه میبرد.

چون وضو میساخت و به نماز میایستاد, بدنش به لرزه میافتاد و رنگش زرد میشد.

سه نوبت دارائیش رابا خدا تقسیم كرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت .

گفته اندك : امام حسن (ع ) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود.

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانههای انسانیت وجود داشت .

هركه او را میدید به دیدهاش بزرگ میآمد و هر كه با او آمیزش داشت بدو محبت میورزید و هر دوست یا دشمنی كه سخن یا خطبه او را میشنید, به آسانی درنگ میكردتا او سخن خود را تمام كند و خطبهاش را به پایان برد.

محمد بن اسحاق گفت : پس از رسول خدا (ص ) هیچكس از حیث آبرو و بلندی قدر به حسن بن علی نرسید.

بر درخانه فرش میگستردند و چون از خانه بیرون میآمد و آنجا مینشست راه بسته میشد وبه احترام او كسی از برابرش عبور نمیكرد و او چون میفهمید, برمیخاست و به خانه میرفت و آن گاه مردم رفت و آمد میكردند.

در راه مكه از مركبش فرود آمد وپیاده به راه رفتن ادامه داد.

در كاروان همه از او پیروی كردند حتی سعد بن ابی وقاص پیاده شد و در كنار آن حضر ت راه افتاد.

ابن عباس كه از امام حسن و امام حسین (ع ) مسن تر بود, ركاب اسبشان رامیگرفت و بدین كار افتخار میكرد و میگفت : اینها پسران رسول خدایند.

با این شأ ن و منزلت , تواضعش چنان بود كه : روزی بر عده ای مستمند میگذشت ,آنها پارههای نان را بر زمین نهاده و خود روی زمین نشسته بودند و میخوردند, چون حسن بن علی را دیدند گفتند: ای پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو.

امام حسن (ع ) فورا از مركب فرود آمد و گفت : خدا متكبرین را دوست نمی دارد.

و باآنان به غذا خوردن مشغول شد.

آنگاه آنها را به میهمانی خود دعوت كرد, هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .

در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند.

از جمله مدائنی روایت كرده كه : حسن و حسین و عبدالله بن جعفر به راه حج میرفتند.

توشه و تنخواه آنان گم شد.

گرسنه و تشنه به خیمهای رسیدند كه پیر زنی در آن زندگی میكرد.

از او آب طلبیدند.

گفت این گوسفند را بدوشید وشیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید.

چنین كردند.

سپس از او غذا خواستند.

گفت همین گوسفند را داریم بكشید و بخورید.

یكی از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقداری بریان كرد و همه خوردند وسپس همانجا به خواب رفتند.

هنگام رفتن به پیر زن گفتند: ما از قریشیم به حج میرویم .

چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیكی رفتار خواهیم كرد.

و رفتند.

شوهر زن كه آمد و از جریان خبر یافت , گفت : وای بر تو گوسفند مرا برای مردمی ناشناس میكشی آنگاه میگویی از قریش بودند؟ روزگاری گذشت و كار بر پیر زن سخت شد, از آن محل كوچ كرد و به مدینه عبورش افتاد.

حسن بن علی (ع ) او را دیدو شناخت .

پیش رفت و گفت : مرا میشناسی ؟ گفت نه .

گفت : من همانم كه در فلان روز مهمان تو شدم .

و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند.

آن گاه او را نزد برادرش حسین بن علی فرستاد.

آن حضرت نیز همان اندازه به اوبخشش فرمود.

او را نزد عبد الله بن جعفر فرستاد او نیز عطایی همانند آنان به اوداد.

حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود كه به گفته مروان , با كوهها برابری میكرد.

▪بیعت مردم با حسن بن علی (ع ).

هنگامیكه حادثه دهشتناك ضربت خوردن علی (ع ) در مسجد كوفه پیش آمد و مولی (ع ) بیمار شد به حسن دستور كه در نماز بر مردم امامت كند, و در آخرین لحظات زندگی , او را به این سخنان وصی خود قرار داد: پسرم فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و كتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: پسرم سلاحم را به تو تحویل دهم .

همچنانكه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأ مور كرده كه به تودستور دهم در آخرین لحظات زندگیت , آنها را به برادرت حسین بدهی .

امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد.

خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش , علی علیه السلام با مردم سخن بگوید.

آنگاه پس از حمدو ثنای بر خداوند متعال و رسول مكرم (ص ) چنین گفت : همانا دراین شب آن چنان كسی وفات یافت كه گذشتگان بر او سبقت نگرفتهاند و آیندگان بدو نخواهند رسید.

و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و كوشش هائی كه علی (ع ) در راه اسلام انجام داد وپیروزیها كه در جنگها نصیب وی شد, سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیهاش از بیت المال , كه میخواست با آن خدمتكاری برای اهل و عیال خود تهیه كند.

در این موقع در مسجد جامع كه مالامال از جمعیت بود, عبیدالله بن عباس بپاخاست و مردم را به بیعت با حسن بن علی تشویق كرد.

مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت كردند.

واین روز, همان روز وفات پدرش , یعنی روز بیست و یكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.

مردم كوفه و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن علی بیعت رمضان سال چهلم از هجرت بود.

رمضان سال چهلم از هجرت بود.

خواست از راهی دیگر برود و با او همان رفتاری پیش گیرد كه باپدرش پیش گرفته بود.

پس از بیعت مردم , به ایراد خطبهای پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص ) كه یكی از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن كریم هستند تشویق فرمود, و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت .

باری , روش زندگی امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در كوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید كسان ساخته بود.

حسن بن علی (ع ) شرایط رهبری را در خودجمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستی او یكی از شرایط ایمان بود, دیگر آنكه لازمه بیعت با او این بود كه از او فرمانبرداری كنند.

امام (ع ) كارها را نظم داد و والیان برای شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت .

اما زمانی نگذشت كه مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش دراجرای عدالت و احكام و حدود اسلامی قاطع دیدند, عده زیادی ازافراد با نفوذ به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به به معاویه نامه نوشتند و او را به حركت به سوی كوفه تحریك نمودند, و ضمانت كردند كه هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع ) نزدیك شود, حسن را دست بسته تسلیم او میكنند یا ناگهان او رابكشند.

خوارچ نیز بخاطر وحدت نظری كه در دشمنی با حكومت هاشمی داشتند در این توطئه ها با آنها همكاری كردند.

در برابر این عده منافق , شیعیان علی (ع ) و جمعی از مهاجر و انصار بودند كه به كوفه آمده و در آنجا سكونت اختیار كرده بودند.

این بزرگمردان مراتب اخلاص وصمیمیت خود را در همه مراحل - چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانی كه امام (ع ) دستور جهد داد ثابت كردند.

امام حسن (ع ) وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید یا نامه هایی او را به اطاعت عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام (ع ) تنها به این امر استدلال می كرد كه : من درحكومت از تو با سابقه تر و در ا ین امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ گاه معاویه در نامههای خود با اقرار به شایستگی امام حسن (ع ) می نوشت : پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر كس بدان سزاوار تری و در آخرین جوابی كه به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود كه برگردند, میان ما و شمابجز شمشیر نیست .

و بدین ترتبیب دشمنی و سركشی از طرف معاویه شروع شد و او بود كه با امام زمانش گردنكشی آغاز كرد.

معاویه با توطئه های زهرآگین و انتخاب موقع مناسب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگری و نفاق , توفیق یافت .

او با خریداری وجدانهاپست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأ س و در مردم سست ایمان , را به نفع خود فراهم میكرد و از سوی دیگر, همه سپاهایانش را به بسیج عمومی فراخواند.



ارسال توسط حسین فهیمی
آگزیده ی مطالب
صفحه قبل 1 صفحه بعد

طراحی قالب توسط حسین فهیمی (مدیر وبلاگ)

کپی برداری با ذکر صلوات مجاز میباشد

 

طراح قالب:حسین فهیمی
کپی برداری با ذکر صلوات مجاز است>>